برای دانلود کلیک کنید
آخرین ویرایش :
1393/09/5 ساعت 07:03

قبله عالم
دیرگاهیست در ظلمت بی فردای این روزگار زمین در انتظار است تا کسی بیاید
که کس باشد و تا مردمان با نگاهی در او کس را از ناکس بازشناسند. امروز که
آدمیان صداقت را به زیر آوار فراموشی ها از یاد برده اند؛ حالا که خاک از خون سرخ
عدالت گلگون است؛ زمین در حسرت یک مرد می سوزد. حالا که سپیدی ها همه در سیاهی
دلهای آدمیان رنگ باخته اند؛ دیدگان زمین در انتظار اندکی ـ حتی ـ سپیدی چون پلک خیس
سپیده دم بارانی ست. راه درازیست از اینجا تا صداقت و زمین در انتظار است تا
مردی بیاید از جنس آسمان تا با قدوم نازنینش جسورانه شقاوت را؛ خیانت را از هستی
پاک کند. تا شب دریده شود و دیدگان آدمیان طلوعی از جنس عدالت را به نظاره بنشینند.
راه دشواری نیست از اینجا تا مصیبت و دستان سرد آدمیان گرمای دستانی را به یاری
می خواند تا در مرداب بی رحمی دنیا امیدبخش رهایی باشد. علی که از جنس آسمان
بود به برق یک شمشیر به آسمان رفت . علی به ستوه آمده از آدمیانی از جنس شقاوت و
قساوت به برق یک شمشیر از عمق وجود فریاد برآورد که : فزت و رب الکعبه و از آن
روز که عدالت همراه علی به آسمان رفت، زمین و زمان در انتظار وجود پر وجودی ست تا
برخیزد, شمشیر برگیرد و جهانی را روشنی بخشد. او خواهد آمد ...
ایده : « JFA »
متن ادبی : « جشنواره طوبی »
منبع متن ادبی : « انتظار تا کی »
شعر : « سایتون سنگینه مولا »
مدح : « حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف »
مداح : « عبدالرضا هلالی »
آلبوم : « یوسف زهرا »
انتشار : « 1383 »

خواندن در ادامه مطلب
آخرین ویرایش :
1392/10/5 ساعت 20:53
روشنی انجمن
یک سال
دیگر هم گذشت و چشممان به جمال مولای غایبمان روشن نشد ،
و چرا بیاید؟ وقتی که اکثریت قریب به اتفاق ما شیعیان در تمام سال از او غافلیم ،
و قلیلی از ما نیز به هنگام مشکلاتمان از او یاد میکنیم … اما
آقای ما! به روسیاهیمان نگاه نکن و به دستهایمان که خالی
اند، و به زبانمان نیز گوش مسپار که گناهکارتر از آن است که تو را با صداقت و
اخلاص بخواند،
قلب آن
اندک بندگان واقعی خداوند را ببین که هر روز ـ صبح و شام ـ تو را میخوانند ، شما
به قلب آن خوبان نظاره کنان باش و در این سال جدید که اگر جمعه هایش را ازش بگیرم
سیصد و سیزده روز برایش بیشتر باقی نمی ماند آن سیصدو سیزده یار واقعی را دریاب و
از جام طهور خودت سیرابشان کن .چقدر
زیبا و پند آموز است داستان این شاگرد و استاد ، شاگرد از استاد پرسید : چرا من
امام زمان را...
مداحی : « بی تو ای صاحب زمان »
شاعر : « جابر عابدی »
مداح : « جواد مقدم »
مدح : « حجت ابن الحسن ارواحنا فداک »
انتشار : « 1385 »


ادامه ی مطلب
آخرین ویرایش :
1392/10/4 ساعت 22:20
«بسم الله الرحمن
الرحیم»
به طه به یاسین
یا
صاحب الزمان ! ... یا صاحب الزمان ! داستان یوسف را گفتن وشنیدن به بهانه ی توست .
شرمنده ایم . می دانیم گناهان ما همان چاه غیبت توست . می دانیم کوتاهی ها ، نادانی
ها و سستی های ما ، ستم هایی است که در حق تو کرده ایم . یعقوب به پسران گفت : به جستجوی
یوسف برخیزید ، و ما با روسیاهی و شرمندگی ، آمده ایم تا از تو نشانی بگیریم . به ما
گفته اند اگر به جستجوی تو برخیزیم ، نشانی از تو می یابیم . اما ای فرزند احمد ! آیا
راهی به سوی تو هست تا به دیدارت آییم . اگر بگویند برای یافتن تو باید بیابان ها را
در نوردیم ، در می نوردیم . اگر بگویند برای دیدار تو باید سر به کوه و صحرا گذاریم
، می گذاریم . ای یوسف زهرا ! خاندان یعقوب پریشان و گرفتار بودند ، ما و خاندانمان
نیز گرفتاریم ، روی پریشان ما را بنگر . چهره زردمان را ببین . به ما ترحم کن که بیچاره
ایم و مضطر ای عزیزِ مصرِ وجود !... مداحی : « چشم امید »
مدح : « یوسف زهرا »
مداح : « علی فانی »
تنظیم کننده : « مسعود بقائی »

خواندن در ادامه ی مطلب
آخرین ویرایش :
1392/10/6 ساعت 11:23
|
|
|