
دیگر دل خورشید برای باغ ما نسوخت ، تصمیم خود را گرفته بود؛ مُصِر شده بود برای غروب کردن، حتی با وجود اینکه صدای غنچه های باغچه ی قشنگمان گوشش را کَر کرده بود؛ ولی بازمثله همیشه نشیده گرفت و غروب کرد و رفت. لحظه ایی همه گل ها و سنبل ها تنشان لرزید تا به خود آمدند دیدند خیمه شب تمامی رنگ و لعابشان را گرفته و سیاه اندود آن ها در دل باغچه رها کرده است . سکوت تمامی فضای باغ را پُر کرده بود حتی جیرجیرک ها هم جرئت آوا پراکنی نداشتند. ترس و واهمه را می شد در رخ همه اعضای باغ دید و چشید ؛ تا اینکه گل بنفشه صدایش را بلند کرد و گفت: ...
ایده : « یک دوست »
شعر : « بوی محبوبه شب »
کتاب : « تا صبح تابناک اهورایی »
شاعر : « فریدون مشیری »
انتشار : « 1379 »
ترانه : « گل محبوبه »
آلبوم : « روزهای بی خاطره »
ترانه سرا : « رضا زارعی »
تنظیم : « آلن جی تازیان »
آهنگساز و خواننده : « سیاوش قمیشی »
انتشار : « 1384 »